|
سه شنبه 2 دی 1393برچسب:, :: 16:16 :: نويسنده : هستی
گفتمش: دل ميخري؟! پرسيد چند؟! گفتمش: دل مال تو، تنها بخند. خنده کرد
و دل ز دستانم ربود تا به خود باز آمدم او رفته بود دل ز دستش روي
خاک افتاده بود جاي پايش روي دل جا مانده بود
![]() نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |