|
جمعه 19 دی 1393برچسب:, :: 17:37 :: نويسنده : هستی
علت کار آن روز را جویا شدم . مردبا شرمندگی زیاد گفت : آن روز در میز بغل دست من پیرمردی با همسرش نشسته بودند پیر زن با دیدن منوی غذاها گفت : ای کاش میشد امروز باقالی پلو با ماهیچه میخوردیم، شوهرش با شرمندگی از او عذر خواهی کرد و خواست به خاطر بودجه کم شان فقط سوپ بخورند ؛ من هم با آن تلفن ساختگی خواستم که همه مهمان من باشند تا آن پیرمرد بتواند بدون سرافکندگی غذای دلخواه همسرش را فراهم نماید.
خدارا فقط بادولا و راست شدن و امتداد والضالین نمیتوان شناخت نظرات شما عزیزان: ![]()
![]() |